با آن‌که دربارۀ تاریخ بنای روستای ژیوار اطلاعات دقیق و معتبری در اختیار نداریم، اما پاره‌ای شواهد وجود دارند که از زیست انسان‌ها در گذشتۀ نسبتاً دور در این منطقه خبر می‌دهند. از میان این شواهد، سه موردِ قلعۀ سلێن، قباله‌های هورامان و نقش‌نگاره‌های ده‌ربه‌ن در داخل روستا اهمیت بیشتری دارند و در این‌جا تنها به این سه مورد ـ آن هم به صورت اجمالی ـ پرداخته می‌شود.

قلعۀ سلێن بر روی تپه‌مانندی سخت به همین نام در روبه‌روی مجموعۀ باغستانی وێشه و در نزدیکی روستای سلێن قرار دارد. رسیدن به قلۀ این تپه‌مانند ـ که رودخانۀ سیروان از پایین‌دست آن به شکل نیم‌حلقه می‌گذرد ـ آسان نیست. به رغم اهمیت تاریخی این قلعه، تاکنون پژوهشی باستان‌شناختی دربارۀ آن به انجام نرسیده است. از این قلعه تنها ویرانه‌هایی چند بر جای مانده‌اند. در دل این ویرانه‌ها چندین قبر و یک حوضچه پیدا هستند. شواهد زبانی و پاره‌ای روایت‌های برجای‌مانده در سینۀ ریش‌سفیدان و پیرزنان منطقه، نشان‌دهندۀ آن است که این مکان، محل زیست فرماندهان و نظامیان بوده است. گویا آنان برای تأمین آب از قرقره استفاده کرده و از پای تپه در رود سیروان، آب را به بالای قله و درون حوضچه منتقل می‌کرده‌اند. بر اساس روایتی که پژوهشگر از یک پیرزن سلێنی[1] دربارۀ چگونگی ورود اسلام به این منطقه شنیده است، ظاهراً اهالی این قلعه یهودی بوده‌اند. گورهای به‌جای‌مانده از این قلعه که رو به بیت المقدس هستند، به نوعی این گزارش شفاهی دربارۀ آیین پیش از اسلام این مردمان را تأیید می‌کند. به علاوه، وجود تپه ـ قلعه‌ای دیگر به نام هه‌وره قه‌ڵا در همین منطقه[2] و نیز قرینۀ زبانیِ در اصطلاحِ هورامیْ گۆڕجوو،[3] به صورت ضمنی یهودی بودن مردم این ناحیه و از جمله ژیوارِ قبل از اسلام یا دست‌کم وجود یهودیان در میان آنان در بازه‌ای از تاریخ کهن منطقه را نشان می‌دهد. نام قوڵاوە هه‌ورینێ که سکونت‌گاهی متروکه در نزدیکی ژیوار بوده نیز، می‌تواند نشانی از حضور یهودیان یا احتمالاً مسیحیان در برهه‌ای از تاریخ این منطقه است.[4]

اسناد مهم تاریخی مشهور به قباله‌های هورامان در نزدیکی روستای ژیوار و در کوهستان کۆساڵان یافته شده‌اند. گویا در دورۀ شیخ محمد علاءالدین نقشبندی (درگذشتۀ 1372 ه.ق)، یکی از مریدان او به نام صوفی عبدالله، دیده شدن سنگ‌نگاره‌ای در این کوهستان را به اطلاع او رسانده است. به دستور شیخ، صوفی عبدالله و چند تن دیگر برای بررسی موضوع به محل می‌روند و در آن‌جا متوجه می‌شوند که آن سنگ‌نگاره، مردی با یک تیر و کمانِ کشیده را نشان می‌دهد و تیر به سمتی نشانه رفته است که بر لبه‌ای خطرناک، غاری وجود دارد. آنان به زحمت خود را به غار می‌رسانند و در آن خمره‌ای پیدا می‌کنند. در آن خمره مقداری ارزن و اسناد مورد نظر وجود داشته‌اند. آن اسناد به نزد شیخ برده می‌شوند و او نیز، در سفر دکتر سعید خان کردستانی به دۆڕۆ، آن‌ها را برای بررسی و مطالعه به او می‌سپارد. دکتر کردستانی نیز در سفر خود به سال 1913 میلادی به انگلستان، اسناد را با خود برده و تحویل پژوهشگران می‌دهد.[5]

این اسناد که سه قبالۀ خرید و فروش تاکستان هستند، به جهت آن‌که کهن‌ترین اسناد خطی بازجای‌مانده در کردستان به شمار می‌روند، بسیار حایز اهمیت هستند. این سه سند پس از انتقال به انگلستان، هم‌اکنون در موزۀ لندن نگه‌داری می‌شوند. از آن میان دو سند به خط یونانی و سومی به زبان پهلوی اشکانی و به خط آرامی است.[6] بر پایۀ تحقیقات متخصصان تاریخ و زبان‌شناسی بر روی این اسناد، قبالۀ اول به خط و زبان یونانی نگاشته شده و تاریخ آن به سال 88 پیش از میلاد بازمی‌گردد. قبالۀ دوم نیز به خط و زبان یونانی است و به سال 22 پیش از میلاد تعلق دارد. سومین قباله به الفبای آرامی دست‌کاری‌شده است و به سال 12 پیش از میلاد مربوط است. از نظر یکی از پژوهشگران، قبالۀ آخر به زبان پهلوی پارتی است.[7] برخی نیز بر این باورند که این الفبای دست‌کاری‌شده در قبالۀ سوم، به نوعی می‌تواند زبان کردی کهن باشد و یا دست‌کم به آن نزدیک است. این چرم‌نوشته‌ها که دربارۀ فروش و اجارۀ یک باغ تاکستان هستند، نوعاً بیان‌گر وجود نظام داد و ستد منسجم در آن دورۀ هورامان و ژیوار هستند و این‌که در میان ساکنان این منطقه، روابط حقوقی منسجمی برقرار بوده و به منظور اجاره کردن باغ، قراردادی در برابر شاهدان تنظیم شده و نمایندۀ حکومت آن را تأیید کرده است. از طرفی، به کار رفتن خط یونانی در دو سند از این مجموعه و پاره‌ای شواهد دیگر، تأثیرپذیری ژیوار و هورامانِ آن دوره و این بخش از کردستان را از دورۀ هلنی‌مآبی به خوبی نشان می‌دهد.

اثر باستانی دیگری که در دل روستای ژیوار وجود دارد و نشان‌دهندۀ زیست دیرینۀ انسان در این منطقه است، نقش‌ها و سنگ‌نگاره‌های ده‌ربه‌ن هستند. ده‌ربه‌ن در میان دو محلۀ اصلی روستا و چشمه‌ای به همین نام هم در آن قرار دارد که آب جاری‌شده و جویبار شکل‌گرفته از آن، در عمل ژیوار را به دو بخش تقسیم می‌کند. ده‌ربه‌ن در واقع شکافی بزرگ از یک صخره است که در فصول بارندگی، آب دره‌هایی از کوهستان کۆساڵان به آن وارد می‌شود و ظاهراً معادل واژۀ دربند در فارسی است. در این ساخت جغرافیاییِ صخره‌ای، نقش‌هایی از حیوانات و بزها و کل‌ها به رنگ نزدیک به سرخ و سیاه وجود دارند که متأسفانه تاکنون آن گونه که باید مورد بررسی علمی قرار نگرفته‌اند[8] و از این رو نمی‌توان دربارۀ آن‌ها، بازۀ زمانی، معنی و دیگر ویژگی تاریخی و دلالت‌های آن‌ها به شکل علمی اظهار نظر کرد. تنها چیزی که آشکارا می‌توان از آن دریافت کرد، وجود نشانه‌های زیست انسان در این منطقه پیش از اسلام و در دوره‌ای که نقش‌نویسی بر روی صخره‌ها و غارها جریان داشته است، و تاریخی بودن منطقه به لحاظ زیست‌گاه بودن آن است. این مسأله می‌تواند در برساخت احتمالاتی دربارۀ تاریخ بنای روستا مورد توجه قرار گیرد.



یادداشت مرتبط: برای اطلاع از تاریخ ورود اسلام به ژیوار، می‌توانید این یادداشت را ملاحظه بفرمایید.


[1]. ایشان خاتون فرخیه، زن‌دایی پدرِ من هستند که مصاحبه با ایشان به چند سال قبل و دورۀ پژوهش‌های میدانی‌ام دربارۀ سید عبدالله بڵبه‌ری بازمی‌گردد. لطفاً توجه بفرمایید که بازنشر دیدگاه‌های یک پیرزن تاماً به معنی اعتماد به روایت‌های او نیست! بلکه بیشتر بازگوکنندۀ ذهنیت مردم این منطقه نسبت به گذشتگان خود و ترسیم این مسأله است که منابع پژوهش تاریخی برای بازشناخت گذشتۀ این منطقه تا چه اندازه محدود و معدود هستند.

[2]. این محل در نزدیکی روستای سلێن قرار دارد.

[3]. به معنی قبر فرد یهودی. ظاهراً در گذشته برای مردم این ناحیه مشخص بوده است که برخی قبرها از آنِ یهودیان است. مردم منطقه بنا به یک عادت و فرهنگ محلی، این قبرها را رجم کرده و بر روی آن‌ها سنگ پرتاب کرده‌اند. به نظر می‌رسد این اصطلاح از چنین فرهنگی اخذ شده باشد.

[4]. این برداشت از تاریخ منطقه، زعم پژوهشگر و مبتنی بر بازکاوی معنایی جای‌نام‌ها در زبان گذشتگان این ناحیه و توجه به ذهنیت آنان دربارۀ منطقۀ خودشان است. آن‌چه این زعم را تقویت می‌کند، ناحیه‌ای دیگر در کۆساڵان به نام دۆڵه گه‌ورێ است. گه‌ورێ در اصل گاور است و این واژه در نزد هورامی‌ها معمولاً متضمن معنی فرد مسیحی است. با این حال، واژۀ گاور را می‌توان همان گبر دانست و از این جهت، آن را به آیین زرتشت نسبت داد. کوتاه سخن آن‌که، این جستار نمی‌تواند به درستی و یقینیْ آیین گذشتگان این ناحیه را مشخص کند و تنها می‌تواند این گمانه‌ها را در این باره ارایه دهد. امیدوارم این موارد، سرنخ‌هایی کارآمد برای پژوهش در این باره به وسیلۀ علاقه‌مندان در آینده باشند.

[5]. رشید احمد، جمال، قباله‌های هورامان، صص 1030ـ1032

[6]. کریمیان سردشتی، نادر، نقد و بررسی و بازخوانی قباله‌های هورامان، ص1083

[7]. کردستانی، سوران، قباله‌های کهن اورامان، روزنامۀ همشهری، شمارۀ 2189

[8]. گویا در فرآیند مستندسازی برای ثبت جهانی منظر فرهنگی هورامان، از طرف سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، گروهی از کارشناسان بر روی این نگاره‌ها کار کرده‌اند.