با وجود این حدس و گمان‌ها دربارۀ منطقۀ ژیوار و آیین احتمالی مردمان این نواحی در گذشتۀ دور، اطلاعاتی دربارۀ این روستا در سده‌های میانۀ اسلامی وجود ندارد و تنها مسأله و سرنخی که می‌تواند نشانی از آبادانی و زندگی مردم در این روستا باشد، قبرستان و گور پیر قاسم در میانۀ روستا است.


پیر قاسم

به رغم وجود گورستان پیر قاسم در میانۀ روستا و باقی ماندن سنگ قبرهایی چند در این قبرستان، اطلاعات دقیقی دربارۀ این شخصیت وجود ندارد. زمانی که پدرِ پژوهشگر در روستا بوده و به عنوان مبلغ برای دفن دختری از اهالی ژیوار به این گورستان مراجعه کرده، سنگ قبر پیر قاسم را شکسته دیده و تکۀ افتاده را در جای خود قرار داده است. در آن وقت، ایشان نام پیر قاسم را که بر روی سنگ قبر حکاکی شده بوده، محمد و از سدۀ ششم هجری دیده است.

این‌که چگونه نام او محمد بوده، اما به پیر قاسم شهرت یافته است، بر پژوهشگر مشخص نیست. احتمال می‌رود به دلیل آن‌که با پیرشالیار هم‌دوره بوده و به سیر و سلوک و ریاضت عرفانی پرداخته، عنوان پیر یافته است. بر جای بودن چله‌خانه‌ای[1] در همان نزدیکی می‌تواند قرینه‌ای بر این مسأله باشد. در میان مردم ژیوار، زمزمه‌هایی از تعلق این چله‌خانه به پیرشالیار یا ماما خه‌ڵیفێ وجود دارد، امری که نوعاً بعید به نظر می‌رسد.

با وجود اطلاعات اندک دربارۀ پیر قاسم، همین اندازه از دانش ما دربارۀ او که در سدۀ ششم می‌زیسته است و گورهایی دیگر در کنار آن وجود دارند، نشان می‌دهد که ژیوار در آن دوره وجود داشته، مردمانی در آن زیسته‌اند و احتمالاً در اطراف همین گورستان بوده‌اند و سکونت‌گاه آنان بخشی از بافت اصلی فعلی روستا بوده است. بر این اساس می‌توان گفت که تاریخ و قدمت این بخش از روستا، دست‌کم به سدۀ ششم هجری بازمی‌گردد.



[1]. این چله‌خانه در ضلغ غربی محلۀ قوله‌و میرا و در ابتدای جایی از روستا که به‌ره‌و پلێ گفته می‌شود، در پای یک صخره و پشت‌بسته به آن قرار دارد. محله‌ای از روستا که اکنون به دلیل باقی ماندن خانه‌های قدیمی خشکه‌چین، نمایی دیدنی دارد و خود دارای چشم‌اندازی وسیع به دیگر بخش‌های روستا و کوهستان روبه‌روست. ظاهراً بخشی از این چله‌خانه چند دهه پیش تخریب شده و ساکنان منزل کناری، اقدام به بازسازی آن کرده‌اند. آنان در این راه بسیار تلاش کرده‌اند تا مطابق سفارش‌هایی که گویا در خواب شنیده‌اند، چوب‌های تیرک سقف را درست مانند آن‌چه قبلاً بوده است، قرار دهند؛ اما به دلیل فرسوده و غیرقابل استفاده بودن بخشی از آن‌ها، موفق به این کار نشده‌اند.

بنای فعلی چله‌خانه به گونه‌ای است که فرد در آن به راحتی سر پا ایستاده و چهار تا پنج نفر نیز به حالت ایستاده در آن جای می‌گیرند. پنجرۀ کوچک آن در ارتفاعی نزدیک به سقف قرار گرفته و درب آن، مانند چله‌خانۀ اصلی پیرشالیار در کنار آرامگاه او، کوچک و نیم‌تنه‌رو است. چله‌خانه روی در قبله دارد و چون در پای صخره قرار گرفته، در عمل بخشی از دیوار جانبی و پسینی آن را نیز بخش‌هایی از آن صخره شکل داده است.

از نکات جالب توجه دربارۀ موقعیت چله‌خانه، قرارگیری آن در وسط محلۀ قوله‌و میرا است؛ به گونه‌ای که چشم‌انداز سقف چله‌خانه، بیشترین پهنای دید افقی به مناظر روبه‌رو را دارد؛ مسأله‌ای که در هیچ یک از بخش‌های دیگر روستای بزرگ ژیوار، دست‌یافتنی نیست. این مسأله ـ یعنی پهن‌گستره بودن چشم‌انداز عبادت‌گاه‌های صوفیان در هورامان ـ یکی از مشخصه‌های اصلی عرفان کردی و مشخصاً تصوف هورامیانه است؛ موضوعی که می‌طلبد در جستار و پژوهشی جداگانه به آن پرداخته شود.

ظاهراً چله‌خانه‌ای دیگر در نزدیکی همین عبادت‌گاه در ژیوار به فردی به نام حه‌مێ خودادای منسوب است.