جغرافیا را به درستی بستر تاریخ خواندهاند و به همین جهت است که در این اثر، جستارهای جغرافیایی پیش از جستارهای تاریخی آمدهاند. این تقسیمبندی البته نواقصی هم دارد، چرا که از رهگذر بیان سرگذشتهای مردمان گذشته در مکانهایشان است که آن جغرافیای خاص، اهمیت یاد کردن مییابد و شاید بهتر باشد در همان جایی که از رویدادها بحث میشود، به آن پرداخت. با این حال، در این روش خوانندۀ ناآشنا با منطقه نیز با خواندن جستارها دربارۀ جاینامها، ذهنیتی مییابد که در درک مطالب و رویدادهای تاریخی کتاب به او کمک خواهد کرد. به این منظور، به دلیل جایگیری ژیوار در دل هورامان و از آنجا که نمیتوان آن را به لحاظ جغرافیایی و تاریخی از هورامان جدا دانست، این جستارها از هورامان آغاز شدهاند و به روستای ژیوار و برگزیدهای از مهمترین جاینامهای آن رسیدهاند.
هورامان به عنوان یکی از نواحی مهم و مرکزی کردستان، منطقهای سراسر کوهستانی و عمدتاً صعب العبور است. این مسأله چنان است که عبدالقادر بن رستم بابانی در کتاب خود، به هنگام معرفی هورامان، گزارش خود را با عنوان «صفت کوه اورامان» آورده و گفته است: «همانا اورامان کوهی است در علو مکان، همسایۀ آسمان. بینندگان را از دور چنان به نظر آید که از یک پاره سنگ است. از یک جانب متصل به خاک شهرزور است و [از] جانب دیگر [به] اراضی مریوان. محل صعود و عبور از جانبَین بیش از راهی نیست. از طرف جوانرود نیز معبر سختِ باریکی است. فاصلۀ میان این راه و آن کوه، رودخانۀ سیروان است که با کمال مهابت از آن کوهسار عظیم الوقار سراشیب همیرود. بر فراز آن جبل، تقریباً چهل تا پنجاه دهکده است به قدر پانزده هزار جمعیت، اناثاً ذکوراً، به حسب تخمین در آن زمین سکنا دارند. جانبی را که به ارض شهرزور نگران است، لهون گویند و طرف شمال که بسته به زمین مریوان است، شامیان نام دارد».[1] کوههای این ناحیه بلند بوده و قلهای به ارتفاع 2985 متر نیز در آن قرار دارد.[2]
دربارۀ وجه تسمیۀ هورامان دیدگاههای مختلف و ناهمسانی وجود دارند، اما به نظر نگارنده، بهترین آنها دیدگاهی است که با وضعیت جغرافیایی این منطقه هماهنگ است. بر اساس این دیدگاه، هَورامان در اصل هُرآمان بوده است[3] که در زبان کردی هورامی به صورت هورئامان نوشته میشود. این واژۀ هورامی به معنی برافراشتهشده و بیرونآمده از زمین است[4] و این همان ویژگی بارز جغرافیایی هورامان است؛ چرا که این ناحیه تماماً کوهستانی است و برخی کوههای آن از دیگر نواحی کوهستانی مجاور مرتفعتر هستند. در کل چنان به نظر میرسد که گویی در نسبت با مناطق همجوار، این ناحیه از زمین بیرون آمده و مطابق اصطلاح هورامی آن، برافراشته شده است. این مسأله به ویژه زمانی که از ناحیۀ دشت شهرزور به سمت این منطقه نگریسته میشود، بیشتر آشکار میشود.
علاوه بر این مسأله، بعضاً از هورامان با عنوان زندان اسکندر یاد شده است. خلاصۀ این دیدگاه را بابانی در کتابش چنین آورده است: «مردم آن دیار نسب خود را به بهمن بن اسفندیار درست مینمایند. گویند هنگام استیلای اسکندر بن فیلقوس بر ملک ایران، چندان که توانست شاهزادگان و منتسبان ملوک کیان را ذلیل و زبون فرمود و بعضی از آنها را در این مکان محبوس داشته. لاجرم آن کوه مشهور به زندان اسکندر بوده است. به مرور ایام و اقتضای شهور و اعوام، نسلشان فزونی گرفتند و تمام کوه را مالک شدند. قرنهای بسیار و سالهای بیشمار به ذلت و مسکنت گرفتار بودند. زبان آنان نوعی از کردی است و لغات فرس نیز در میانشان پدید میشود».[5] این مسأله به قدری در نزد مورخان محلی اعتبار داشته که قاضی عبدالله شیدا، شعری از حافظ دربارۀ زندان اسکندر را ناظر بر هورامان تلقی کرده است![6]
این منطقه عمدتاً به بخشهای هورامان تخت، لهۆن و ژاوهرۆ تقسیم میشود و گاه بخشهای شامیان یا ڕەزاو، گاوهرۆ و بێڵهوار نیز در تقسیمبندیهای جغرافیایی و سیاسی آن دیده میشوند. بعضاً برخی بخشهای آن به عنوان بلوکهای جداگانۀ اردلانی معرفی شدهاند، چنانکه میرزا شکرالله سنندجی، ژاوهرۆ و هورامان تخت را به عنوان دو مورد از بلوکهای هجدهگانۀ قلمرو اردلانیان معرفی کرده است. بر اساس گزارش او، «اورامان تخت در بین مغرب و جنوب شهر به فاصلۀ پانزده فرسنگ واقع، و مکانی بسیار سخت و صعب است. از طرف شرق به دهات کردستان و جنوباً به اورامان لهون و دهات جوانرود متصل است».[7]
در دروۀ صفویه، هورامان به عنوان ناحیهای در کردستان از جنوب به شهرزور، از شرق به جوانرود و پاوه، از غرب به مریوان و از شمال به سنندج محدود میشد.[8] امروزه و در تقسیمات کشوری ایران، هورامان به دو استان کردستان و کرمانشاه تعلق دارد و قسمتهایی به نام هورامان تخت، هورامان دزڵیه و هورامان ڕەزاو در کردستان و هورامان لهۆن در کرمانشاه را شامل میشود. بخش دوم هورامان در اقلیم کردستان عراق و عمدتاً شهرستان ههڵهبجه واقع شده است که مناطق مرزی و شهر و روستاهای همجوار را دربرمیگیرد.[9]
این منطقه با وسعتی برابر با 1840 کیلومتر مربع، بین مدارهای 34 درجه و 98 دقیقه تا 35 درجۀ عرض شمالی و بین نصف النهارهای 46 درجه و 3 دقیقه تا 46 درجه و 85 دقیقۀ طول شمالی در نوار کوهستانی غرب ایران و به عنوان بخشی از مجموعۀ رشتهکوههای زاگرس و در شرق اقلیم کردستان عراق واقع شده است.[10] بر اساس تقسیمات رسمی سیاسی، هورامان ایران شامل 31 سکونتگاه در پاوه، 49 سکونتگاه در سروآباد، 17 سکونتگاه در سنندج و نیز 8 سکونتگاه در کامیاران است. بر پایۀ تقسیمبندی عرفی هورامان نیز میتوان سکونتگاههای هورامان را برشمرد. بر این اساس، هورامان تخت دارای 34 سکونتگاه در سروآباد، هورامان لهۆن دارای 21 سکونتگاه در پاوه، و هورامان ژاوهرۆ دربرگیرندۀ 40 سکونتگاه در سروآباد، سنندج و کامیاران است.[11]
مردم این ناحیه به دلیل جغرافیای خاص منطقه، در گذشته در عمدۀ مسایل و اسباب زندگی خودکفا بودهاند. به گزارش بابا مردوخ روحانی، اهالی این منطقه «مردمان سادهای بودهاند که خوراک خود را از فرآوردههای حیوانی و میوۀ درختانی چون گردو، توت، بلوط و گلابی و ریشۀ بعضی از گیاهان تأمین میکردهاند و پوشاک را هم از پشم دامهای اهلی و یا پنبه، با دست و دستافزار محلی فراهم میساختهاند. پایافزار آنها نیز ساخته و پرداختۀ خودشان بوده است و به این ترتیب چندان نیازی ندیدهاند که با مردم دور و نزدیک مراوده داشته باشند».[12] البته به دلیل کمبود پارهای از مواد غذایی و نمک، آنها همواره در تجارت و بازرگانی با نواحی نزدیکِ همجوار بودهاند. بر اساس گزارش میرزا شکرالله سنندجی، در آن دورۀ هورامان، «هیچ گونه زراعتی در آنجا به عمل نیاید، الا اینکه خاک از خارج به دوش کشیده بر زبَر سنگها، باغات و درختان مثمره به عمل آوردهاند. گندم و جو و سایر حبوبات از اراضی مریوان و شهرزور پیاده حمل میدهند. در جبلهای آنجا درخت بلوط بسیار است و نان ایشان غالباً بلوط و ارزن است».[13]
مردم هورامان به زبان کردی هورامی صحبت میکنند و بر آیین اسلام و مذهب شافعی هستند. در قدمت زبان گویشی آنان، نظریههای گوناگونی وجود دارد. عمدۀ این نظریهها بر کهن بودن زبان گورانی ـ هورامی دلالت دارند. تاریخنگاران نیز بر همین باورند، چنانکه علیاکبر وقایعنگار کردستانی گفته است: «بدان که به اعتقاد این حقیر و جمعی از مورخین، اول زبانی که پدر کرد و اکراد مخترع کردهاند و تکلم بدان نمودهاند، کردی گورانی است و افصح زبانهای کردی این زبان است که مرکب از لغت عربی و فرس قدیم است».[14]
[1]. بابانی، عبدالقادر بن رستم، سیر الاکراد در تاریخ و جغرافیای کردستان، ص103
[2]. D. N. MacKenzie, Avoraman, iranica, pp. 110ـ111
[3]. بهمن سلطانی، مظفر، تاریخ هورامان، ص355
[4]. این واژه متضمن معانی دیگری نیز هست که در اینجا به آنها پرداخته نمیشود.
[5]. بابانی، عبدالقادر بن رستم، سیر الاکراد در تاریخ و جغرافیای کردستان، ص103
[6]. بهمن سلطانی، مظفر، تاریخ هورامان، ص41
[7]. سنندجی، میرزا شکرالله، تحفۀ ناصری، ص44
[8]. ادوای، مظهر و دلریش، بشرا، روابط و مناسبات حکومت صفویه با الکای هورامان، ص77
[9]. بهمن سلطانی، مظفر، تاریخ هورامان، ص79
[10]. محمودی، محمد، فرهنگ جغرافیایی هورامان، صص 38ـ39
[11]. همان، ص40
[12]. روحانی، بابا مردوخ، تاریخ مشاهیر کرد، ج1، ص2
[13]. بابانی، عبدالقادر بن رستم، سیر الاکراد در تاریخ و جغرافیای کردستان، صص 103ـ104
[14]. کردستانی، علیاکبر وقایعنگار، بدایع اللغه، ص20
ثبت دیدگاه دربارۀ یادداشت