با آن‌چه که در بخش‌های گذشته بیان شد، ارتباط روستای ژیوار با هورامان تخت و اهمیت آن در منظومۀ حاکمیتی این منطقه در برهه‌ای از تاریخ مشخص شد. با این حال، این ارتباط و حضور ژیوار و ژیواری‌ها در میان حوادث هورامان، تنها محدود به رویدادهای سیاسی نیست و در پاره‌ای موارد دیگر نیز، می‌توان این مسأله را جست‌وجو کرد. از جمله مواردی که می‌توان در این زمینه به آن روی آورد، ادبیات هورامی است.

در مجموعۀ اشعار شاعر برجسته و عاشقانه‌سرای هورامان، یعنی صیدی (1199ـ1265 ه.ق) ـ که در روستای سه‌رووپیری[1] از توابع هورامان تخت زندگی می‌کرده ـ به نام ژیوار و معشوقه‌ای ژیواری اشاره شده است. با وجود آن‌که در ظاهر اشعار چنان به نظر می‌آید که آن دختر ژیواری یکی از معشوقه‌های صیدی بوده، اما گویا حقیقت ماجرا چیز دیگری است.

بر پایۀ روایت‌هایی که از ریش‌سفیدان اهل روستای سه‌رووپیری نقل شده،[2] گویا فردی ژیواری به نام بهرام،[3] دختری به نام نشاط داشته که علی‌رغم گذشت سن‌وسالی چند از او، به دلیل چهرۀ نازیبایی که داشته، ازدواج نکرده است. پدر او برای چاره‌جویی مسأله به نزد صیدی می‌رود. صیدی نیز راه‌حل را در سرودن اشعاری چند می‌یابد که در میان مردم رواج یابند تا از طریق آنان دختر این فرد ژیواری را به مردم و از جمله جوانان بشناساند. از آن میان، دو بیت زیر به صورت مشخص از ژیوار و آن دو نفر نام می‌برد:

لوۆ ژیوار مه‌بۆ شێتوو «نیشات»ـێ | نیشاتێ شێوناش عه‌یش و نیشاتم

نیشاتوو کاکه «بارۆم»ی خجڵنۆ | خه‌مێش به‌رگم، په‌ژارەش بۆ خه‌ڵاتم[4]

صیدی در یک رباعی دیگر نیز به این مسأله پرداخته و مشخصاً از ژیوار نام برده است:

کاتێت زانا کێره‌م قاره | پێسه‌و مووسای عه‌سام شاره

ژیوارم که‌رد «زرێبار»ه[5] | نیشات ئه‌ر به‌ی تۆم په‌ی ناره[6]

دلالت تاریخی این اشعار، پیوند ژیوار و هورامان تخت در ـ احتمالاً ـ نیمۀ اول سدۀ سیزدهم هجری است؛ به گونه‌ای که آوازۀ صیدی به عنوان مامۆستای آبادی سه‌رووپیری و شاعر عاشقانه‌سرا، در منطقه پیچیده و مردم او را به عنوان یکی از بزرگان خود قبول کرده‌اند و از آن جمله، ژیواری‌ها به او احترام گذاشته و برای حل مشکلات خود به نزد او مراجعه کرده‌اند. چنین مسأله‌ای، چگونگی ارتباط فرهنگی میان روستاها را در آن دوره به خوبی مشخص می‌کند.[7]



[1]. این روستا اکنون در نظام جغرافیای سیاسی رسمی، محله‌ای از شهر هورامان تخت است.

[2]. احمدی، حافظ، جه ژیوار تا سه‌رووپیری، ص6

[3]. ظاهراً او همان بهرام یونسه است که از منطقۀ هاوار به ژیوار رفته است. در بحث از خاندان باراما دربارۀ او بیشتر صحبت می‌شود. این احتمال نیز وجود دارد که آن بهرام، نه خود بهرام یونسه، که نواده‌ای از او بوده باشد. در عین حال، نقل این روایت به معنی انکار تام و تمام احتمال وجود عشق صیدی به نشاط نیست؛ بلکه دیدگاهی متفاوت نسبت به مسأله‌ای است که تاکنون به گونه‌ای دیگر فهم شده است!

[4]. صیدی، محمد سلیمان، دیوانوو سه‌یدی، ص205

[5]. بر پایۀ روایتی دیگر که ظاهراً نشان‌گر واقعی بودن عشق صیدی به نشاط است، این بیت چنین بازگو می‌شود:

من لوانی «پێوه‌نه لاره» | ژیواری که‌روو به «زرێبار»ه

[6]. همان، صص 489ـ490

[7]. به رغم این گزارش تاریخی دربارۀ ارتباط صیدی و نشاط، این گمان نیز وجود دارد که صیدی عاشق او بوده باشد. بر اساس یک روایت، گویا صیدی یک بار برای دیدن نشاط در فصل بهار به ژیوار می‌رود و چون به مکانی مشرف به روستا به نام هه‌ژگه قوتیلێ می‌رسد، متوجه می‌شود که مردمْ روستا را ترک کرده و به ییلاق رفته‌اند. او نیز راه ییلاق مرۆدۆڵ را در پیش گرفته و چون به محلی مشرف بر ییلاق در نزدیکی آن به نام کاو می‌رسد، منتظر شده و آن‌جا را می‌پاید. در آن حال نشاط را می‌بیند که در حال آرد کردن گندم بوده است و به همین مناسبت شعر مشهور «هاره سه‌خته‌نی» را می‌سراید و بدون آن‌که به ییلاق وارد شود، به سه‌رووپیری بازمی‌گردد.